اگرآسان بود،مشکل نبود(استاد فاطمینیا)
يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۵۴ ق.ظ
اگرآسان بود،مشکل نبود
یک نفر داشت میرفت مکه، خدمت آیت الله العظمی آقای بهجت قدس الله نفسه الزکیه رسیده و عرض کرده بود آقا امری ندارین؟ من میخواهم بروم مکه، ...
آقا فرمودند: اگرآسان بود،مشکل نبود،... (آدم اول گوش هایش تیز می شود و با خود میگوید خدایا [آقای بهجت] چه میخواهند بگویند ؟! مثلا برای من چه بیار، ...)
خیلی آرام ... ، [فرمودند] : اگر آسان بود،مشکل نبود، یادت بود، دعایم کن!
الله اکبر. ماها چه میگوییم؟ آقا ببین من را یادت نرود ها! ببین اگر یادت برود معلوم است خیلی آدم بیخودی هستی!، اما این آقا بعد از این مقامات، [می فرماید] آقا جان اگر یادت بود، مشکل نبود، زحمت نبود، آسان بود، من را دعا کن،این اخلاق را یاد بگیریم.
یک نفر داشت میرفت مکه، خدمت آیت الله العظمی آقای بهجت قدس الله نفسه الزکیه رسیده و عرض کرده بود آقا امری ندارین؟ من میخواهم بروم مکه، ...
آقا فرمودند: اگرآسان بود،مشکل نبود،... (آدم اول گوش هایش تیز می شود و با خود میگوید خدایا [آقای بهجت] چه میخواهند بگویند ؟! مثلا برای من چه بیار، ...)
خیلی آرام ... ، [فرمودند] : اگر آسان بود،مشکل نبود، یادت بود، دعایم کن!
الله اکبر. ماها چه میگوییم؟ آقا ببین من را یادت نرود ها! ببین اگر یادت برود معلوم است خیلی آدم بیخودی هستی!، اما این آقا بعد از این مقامات، [می فرماید] آقا جان اگر یادت بود، مشکل نبود، زحمت نبود، آسان بود، من را دعا کن،این اخلاق را یاد بگیریم.