مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت.
در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند.
وقتی به موضوع « خـــــــ♥️ــــــدا » رسیدند ♦️
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد.🔴
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد.
به من بگو، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟
بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟
اگر خدا وجود می داشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشد.
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیزها وجود داشته باشد.🔘
🤔 مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد، چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.🚶
به محض این که از آرایشگاه بیرون آمد، در خیابان مردی دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده.🤔
ظاهرش کثیف و ژولیده بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:
می دانی چیست، به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.❌🚫🚫
آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم، من آرایشگرم.😳
من همین الان موهای تو را کوتاه کردم...
مشتری با اعتراض گفت: نه!
آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر جواب داد: نه بابا، آرایشگرها وجود دارند!
💢 موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.💢
مشتری تائید کرد: دقیقاً !👌👏👏
نکته همین است.✌️🌺
خـــــ🌼ــــــدا هم وجود دارد!
فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.🌸
روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :
من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !
یک اینکه می گوید :
خداوند دیده نمی شود
پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد
دوم می گوید :
خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند
در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد
سوم هم می گوید :
انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد
در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد
بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد
اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت !
استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند
خلیفه گفت : ماجرا چیست؟
استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست !
بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟
گفت : نه
بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد
ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد
ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟
پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم
استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!!
السلام علیک یا صاحب الزمان
ﺍﻱ ﻳﺎﺭ ﺯ ﺩﻳﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﻏﺎﻳﺐ ﺑﺮﮔﺮﺩ
ﺍﻱ ﻫﺠﺮ ﺗﻮ ﺍﻋﻈﻢ ﻣﺼﺎﺋﺐ ﺑﺮﮔﺮﺩ
ﺍﻣﺸﺐ ﺯ ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﻱ ﺁﺭﺯﻭی ﺷﺐ ﺭﻏﺎﺋﺐ ﺑﺮﮔﺮﺩ
بهش گفتم:امام زمان (عج)رو دوست داری؟گفت:آره خیلی دوسش دارم.گفتم امام زمان(عج)حجاب رو دوست داره یانه؟گفت:آره!گفتم:پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟گفت:
خب چیزه!دوست داشتن امام زمان(عج)به ظاهر نیست،به دله...گفتم:از این حرف که به ظاهر نیست به دله بدم میاد.گفت:چرا؟...براش یه مثال زدم؛گفتم:فرض کن یه نفر بهت خبر بده شوهرت با یکی دوست شده و الآن هم تورستوران داره باهاش شام می خوره.تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!عصبانی میشی و بهش میگی:ای نامرد بهم خیانت کردی؟بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه عزیزم من فقط تورو دوست دارم.بعد تو بهش میگی:اگه منو دوست داری،پس این دختره کیه؟چرا باهاش دوست شدی؟اونم برمی گرده میگه:عزیزم ظاهرو نبین؛مهم دله؛دوست داشتن به دله...دیدم حالتش عوض شده...تواین لحظه به شوهرت نمیگی:مرده شور دلت رو ببرن؟تو نشستی با یه دختره تو رستوران بعد میگی من تو دلم تورو دوست دارم؟حرف شوهرت رو باور می کنی؟گفت:معلومه که نه،دارم می بینم که خیانت می کنه،چطور باور کنم؟معلومه که دروغ میگه...گفتم:پس حجابت.اشک تو چشاش جمع شده بود.روسریشو کشید جلو.با صدای لرزونش گفت:من جونم رو فدای امام زمان (عج)می کنم،حجاب که قابلشو نداره.از فردا دیدم با چادر اومده.گفتم:با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد.خندید و گنت:امام زمان (عج)چادر رو بیشتر دوست داره....می گفت:احساس می کنم آقا داره بهم لبخند می زنه...
این خاطره رو تقدیم می کنم به همه ی شما به خصوص خواهران محجبه که با این طریق دوستانشون رو محجبه کنن
ألـلَّـھُــــــمَــ ؏َـجــــــــــِّـلْ لِوَلــــــیِـڪْ ألــــــــــْـفـــــَـرَج
امیرالمومنین علی( علیه السلام) فرمودند: نزد پیغمبر (ص) بودم و او نماز می خواند، وقتی از نمازشان فارغ شدند فرمودند: یاعلی! من هیچ خیری را از خدا نخواستم مگر اینکه مثل آن را برای تو هم خواستم، و از هیچ شرّی به خدا پناه نبردم مگر اینکه از خدا خواستم تو را هم مانند من در پناه خودش قرار دهد…یعنی در دعا چه نسبت به جلب منفعت و چه دفع ضرر هیچ فرقی بین خودم و تو نگذاشتم، انسان نباید در دعاهایش نسبت به دیگران تنگ نظری کند، هر چیزی برای خود می خواهی برای دیگران نیز بخواه که این از نشانه های کمال ایمان است.
در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده است که حضرت فرمودند: سریع ترین دعایی که به هدف اجابت می رسد، دعایی است که یک برادر مؤمن برای برادر مؤمن دیگرش می کند و پشت سر او برایش از خدا خیر می خواهد؛ نه در حضورش. یعنی هرکس برای دیگری دعا کند به سرعت به اجابت می رسد. وقتی این شخص شروع می کند به دعا کردن برای برادرش و پشت سر او، آن فرشته ای که برای گرفتن دعاها موکل شده است، جواب می دهد: این چیزی که برای برادرت خواستی، برای خودت دو برابرش برآورده شد. یعنی همین که برای دیگری خیر خواستی و دعایش کردی، برای خودت دو برابرش منظور و مستجاب می شود.
آیت الله مجتبی تهرانی
روز وصل
غم مخور، ایام هجران رو به پایان مى رود
این خمارى از سر ما مى گساران مى رود
پرده را از روى ماه خویش بالا مى زند
غمزه را سر مى دهد، غم از دل و جان مى رود
وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش مى رسد، ایام هجران مى رود
شاعر: امام خمینى (ره)
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی
گاهی اگر در چاه مانند پدر
آه اندوه مادر را حکایت کرده باشی
گاهی اگر زیر درختان مدینه
بعد از زیارت استراحت کرده باشی
گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا
آینده یی را غرق حیرت کرده باشی
در سالهای سال دوری و صبوری
چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی
حتی اگر بی آنکه مشتاقان بدانند
گاهی نمازی را امامت کرده باشی
یا در لباس ناشناسی در شب قدر
از خود حدیثی را روایت کرده باشی
یا در میان کوچه های تنگ و خسته
نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی
پس بوده ای و هستی و میآیی از راه
تا حق دل ها را رعایت کرده باشی
پس مردمک های نگاه ما عقیم اند
تو حاضری بی آنکه غیبت کرده باشی
اللهم عجل لولیک الفرج
شاعر: سید رضا حسینی بهبهانی
صبح بى تو
صبح بى تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بى تو حتی مهربانى حالتى از کینه دارد
بى تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کى خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو، اما
خاک این ویرانه ها بویى از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندى دیرینه دارد
روى آنم نیست تا در آرزو دستى برآرم
اى خوش آن دستى که رنگ آبرو از پینه دارد
در هواى عاشقان پر مى کشد با بیقراری
آن کبوتر چاهى زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگى را مى گشاید
آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
شاعر: قیصر امین پور
آتش نهان
هر دل که عشق ورزد از ما و من برآید
کوشم بجان در این کار تا جان ز تن برآید
از عشق نیست خوشتر گشتم جهان سراسر
سوى یقین گر آید از شک و ظن برآید
زهر فراق نوشم، بهر وصال کوشم
حکمش بجان نیوشم تا کام من برآید
گر سر دهم نفس را آتش فتد در افلاک
گر در چمن کشم آه، دود از چمن برآید
گر آتش نهانم پیدا شود به محشر
دوزخ بسوزد از رشک دودش زتن برآید
گر روى تو ببینم هنگام جان سپردن
قبرم بهشت گردد نور از کفن برآید
شاعر: محمد محسن فیض کاشانى
دعا برای ظهور
مثل نسیم، آمدنت ناگهانی است
مثل شمیم یاس، حضور تو آنی است
مثل بهار، در همه جا پخش می شود
اخبار سبز صبح ظهورت جهانی است
مثل نماز و روزه فراگیر می شود
مهرت، چرا که ریشه ی آن آسمانی است
دیگر کسی وساطت باطل نمی کند
دیگر چه جای خواهش و پا در میانی است
آغاز دوره ی "ارنی" گفتن دل است
پایان آیه های غم "لن ترانی" است
انگار دلخوری که ز یاد تو غافلیم
فهمیده ای تو هم که دعامان زبانی است
صد فاطمیه رفت و نشد فاطمی شویم
تنها امید ما به همین روضه خوانی است
ای کوه صبر از غم زهرا شدی تو آب
با یاد کوچه سینه ات آتش فشانی است
در پشت در برای ظهورت دعا کند
آن مادری که قامتش از غم کمانی است
شاعر: سید محمد میر هاشمی
نسل ما نسل ظهور است اگر ما خواهیم
نسل ما نسل ظهور است اگر ما خواهیم
این زمان فصل حضور است اگر ما خواهیم
گر که آماده شود لشگر حق او آید
زین گذر وقت عبور است اگر ما خواهیم
وصل و دیدار خوش حضرت مولا تو بدان
نه چنان مبهم و دور است اگر ما خواهیم
رخ نماید به جهان گر همه محرم باشیم
وقت آن نور و سرور است اگر ما خواهیم
وعده حق برسد تا که چو لایق بشویم
لطف او حد وفور است اگر ما خواهیم
شاعر: ؟
قصیده ابن عرندس:
طوایا نظامی فی الزمان لها نشر یعطرها من طیب ذکراکم نشر
در روزگار، رازهای سروده هایم آشکار می شود ، گروهی آن را از بوی خوش یاد شما خوشبوی می دارند.
قصائد ما خابت لهن مقاصد بواطنها حمد ظواهرها شکر
چکامه هایی است که خواسته ها از آن برنیاورده نیست ،درون آن ستایش گری است و برونش سپاسگزاری.
مطالعها تحکی النجوم طوالعا فاخلاقها زهر و انوارها زهر
سرآغاز آنها اختران رخ نموده را به یاد می آورد ،سرشت آنها از مایه شکوفه ها است و پرتو آنها فروغی تابناک.
عرائس تحلی حین تجلی قلوبنا اکالیلها در و تیجانها تبر
دلبرانی اند که چون دل ما بدرخشد پرده از روی برمی گیرند،افسرهایی زرین بر سر دارند که فراز آن ها را مروارید ها آرایش می دهد.
حسان لها حسان بالفضل شاهد علی وجهها تبر یزان بها التبر
خوبرویانی که حسان حسن آنان را گواهی می کند ،و بر رخساره هایشان زرهایی است زرهای دیگر را می آراید.
انظمها نظم الئالی و اسهر اللیالی لیحیی لی بها و بکم ذکر
همچون گوهر ها آنها را در رشته می کشم ، شب ها را به بیداری سر می کنم تا یاد آنها را برای شما وخویش زنده بدارم.
فیا ساکنی ارض الطفوف علیکم سلام محب ماله عنکم صبر
ای آنان که در کرانه های فرات آرمیده اید دوستداری بر شما درود می فرستد که شکیبائی اش نمانده است.
نشرت الدواوین الثنا بعد طیها و فی کل طرس من مدیحی لکم سطر
پس از آنکه ستایش نامه ها را درهم پیچیدم باز آنها را گشودم که در هر نامه ای از ستایش های من فرازی درباره شما هست.
فطابق شعری فیکم دمع ناظری فمبیض ذا نظم و محمر ذا نثر
هنگام سخن از شما، نظم من با اشک چشمانم از یک سرچشمه آب می خورد زیرا چکیده های سرشکم را در رشته می کشم و سرود می سازم و خونی را که از دیده ام روان است در چهره نثری و سرخ گلگون همه جا می پراکنم.
فلا تتهمونی بالسلو فانما مواعید سلوانی و حقکم الحشر
مپندارید داغ آرامش یافته که به خودتان سوگند سوز جگرم جز در روز رستاخیز کاهش نمی یابد.
فذلی بکم عز و فقری بکم غنی و عسری بکم یسر و کسری بکم جبر
خواری در راه شما برای من ارجمندی است و تنگدستی ، توانگری و دشواری ، آسانی و شکست ، پیوند خوردن است.
ترق بروق السحب لی من دیارکم فینهل من دمعی لبارقها القطر
آذرخش های همراه با ابر که از کوی شما برخاست باران سرشک را از دیدگان من روان گردانید.
فعینای کالخنساء تحری دموعها و قلبی شدید فی محبتکم صخر
دو دیده من- همچون خنساء- اشک هایش سرازیر است و دلم در دوستی شما به استواری صخره(سنگ) می ماند.
وقفت علی الدار التی کنتم بها فمغناکم من بعد معناکم فقر
در کناره های سرائی که شما در آن می زیستید ایستادم که جای تهی مانده شما پس از رفتن خودتان مستمند است.
و قد درست منها الدروس وطالما بها درس العلم الآلهی و الذکر
نشانه خانه هایی مندرس گردید که درس هایی از دانش خداوندی و یاد او در آن ها برگزار می گشت.
و سالت علیها من دموعی سحائب الی ان تروی البان بالدمع و السدر
و ابرهایی از سرشک هایم چندان بر ان بارید تا درخت های بان و کنار را آبیاری کرد.
فراق فراق الروح لی بعد بعدکم و دار برسم الدار فی خاطری الفکر
با دوری از شما جدائی روانم از تن گوارا می نمود و اندیشه در دلم بر روی ویرانه هایی از کوی آشنایی در گردش بود.
و قد اقلعت عنها السحاب و لم یجد و لا درمن بعد الحسین لها در
ابر از فراز آن کناره گرفت و پس از حسین - چنانکه باید- از باریدن و نیکی کردن دریغ داشت.
امام الهدی سبط النبوة والد الائمه رب النهی مولا له الامر
پس از همان پیشوای راستین و دخترزاده پیامبر،پدر رهبران، که بازداشتن مردمان از بدی ها با او بود و خود سرپرستی است که کار فرمانروائی را به گردن دارد.
امام ابوه المرتضی علم الهدی وصی رسول الله و الصنو و الصهر
پیشوای که پدرش مرتضی -درفش راهنمائی است- جانشین و برادر و داماد فرستاده خداست.
امام بکته الانس و الجن و السما و وحش الفلا و الطیر والبر و البحر
رهبری که آدمیان ، پریان ، درندگان بیابان ،پرندگان و خشکی و دریا در ماتم او گریسته اند.
له القبة البیضا لا لطف لم تزل تطوف بها طوعا ملائکة غر
گنبدی سپید در کربلا دارد که فرشتگان هماره به دلخواه خویش گرداگرد آن چرخ می خورند.
و فیه رسول الله قال و قوله صحیح صریح لیس فی ذلکم نکر
پیامبر درباره او فرمود- و چه سخنی بس درست و آشکار که هیچ جائی برای نپذیرفتن نگذاشته-.
حبی بثلاث ما احاط بمثلها و لی فمن زید هناک و من عمرو؟
پس از من سه ویژگی ام تنها به او می رسد- که هیچیک از وابستگانم مانند آن را نیابند و چه جای آنکه از زید و عمرو سخن رود؟
له تربة فیها الشفاء و قبة یجاب بها الداعی اذا مسه الضر
(یک) آرامگاهی دارد که خاکش شفای دردمندان است (دو) بارگاهی که هر کس را آسیب رسد پاسخ نیاز خود را از آن تواند گرفت.
و ذریة ذریة منه تسعه ائمه حق لاثمان و لا عشر
(سه) فرزندانی با چهره های بس درخشان که نه تن از آنان - نه کمتر و بیشتر- پیشوایان راستین هستند.
از روز اول دل بــــــه آن دلـــــــدار دادیــــــــم
ما اختـــیار خــود بــــه دست یــــار دادیم
جز مــــهر او در سینه دیــــگر جـا نـــدارد
در خــــانه ی دل غــیر دلــبر جــــا ندارد
هـــر عـــابری از کــــوچه ی عشاق رد شد
با دام چشم نــــرگسش حبس ابـــد شد
هر صــبح با گل مثـــل شبنم عهد بستیم
تنـــها به امــید وصالــش زنـــده هستیم
از کودکی دلـــدادگی بــــا مــــا قـرین است
در مذهب ما عشق از ارکـان دیــن است
بی عشق حتی روز هـم رویش سیاه است
هر شب نگـــاه آسمان بــر چشم ماه است
عشق علی و بچـــه هایـــش روزی ماست
ای شــــیعیان روز فــرج پیــــروزی ماست
جان دو عـــالم نــــذر یـک لبخند یـــــارم
من غـــیر دل سرمایــــه ای دیگــــر ندارم
آقا بیـــا که مــــادرم چشم انتـــــظار است
مویش زمستان شد ولی چشمش بهار است
چیـــزی نمانــــده تــــا پــــدر یعــقوب گردد
برگرد یوسف تا که چشـــمش خـــوب گردد
شاعر: صابر خراسانی
منبع: سایت هیات عشاق الحسین
«لوکاس برونک» یک تازه شیعه شده آمریکایی در سفر به نجف اشرف حرم مطهر حضرت امام علی(ع) را زیارت کرد.
این جوان آمریکایی از ایالت کالیفرنیا است که قبلا مسیحی کاتولیک بوده که پس از آشنایی با یک شیعه جوان پاکستانی به مطالعه درباره دین اسلام و مذهب تشیع روی میآورد.
وی مدتی بعد که شیفته امام علی(ع) و اهلبیت(ع) شده بود به دین مبین اسلام و مذهب تشیع میگرود.
لوکاس برونک که به زیارت حرم امام علی(ع) رفته بود مورد استقبال مسؤولیت تولیت حرم مطهر قرار گرفت.
جوان تازه شیعه آمریکایی پس از زیارت حرم مطهر در سخنانی کوتاه احساس خود را از ورود به این مکان ملکوتی ابراز کرد و گفت احساس خوشبختی میکنم که غیرقابل وصف است.
وی افزود: من در برابر مقام امیر انسانیت و عدالت و گذشت ایستادم و به ایشان ادای احترام کردم
لوکاس گفت: هنگامی که وارد حرم شدم قلبم میلرزید و قدم هایم سنگین بود و نمیتوانستم حرکت کنم. اما بعد از خواندن زیارت و تشرف به حرم احساس راحتی و اطمینان کردم. زائرین را میدیدم که در اطرافم با امنیت و آرامش و انسانیت در حال عبادت هستند، احساسی دارم که هیچگاه تا کنون آنرا نداشتم.
بروی اهل دل از خاک پای مادر است/
هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است/
آن بهشتی را که قرآن می کند توصیف آن/
صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است/
آثار دنیوی نیکی به پدر و مادر
از امام محمد باقر ع سئوال شد یابن رسول الله
قائم شما کی خواهد آمد ؟فرمود : هنگامیکه
مردها مانند زنان و زنها شبیه مردان گردند
و مردان به مردان و زنها به زنها اکتفا کنند
.زنها بر زینها سوار شوند وشهادتهای ناحق
قبول و گواهی عادلان رد شود و مردم ریختن خون
یکدیگر و عمل زنا و خوردن ربا را آسان شمارند
بحارالانوار جلد ۱۳ صفحه ۹۶۱
اگر میخواهید رضایت آقا امام زمان (عج) و به دنبال آن رضایت خداوند را به دست بیاورید ، در یک جمله بهترین عمل این است که: آنچه را خداوند واجب کرده است ، انجام دهید و آنچه را حرام کرده است، ترک نمایید...
اما شیعیان در عصر غیبت وظایف دیگری دارند که به طور مختصر به برخی از آنها با استفاده از روایات اشاره میکنیم.
1. معرفت وشناخت مقام امام وامامت ولایت
الف : لزوم شناخت إمام :
فضیل گفت از حضرت ابو جعفر علیه السّلام شنیدم میفرمود : هر کس بدون معرفت امام بمیرد مرگ او چون مردن مردم جاهلیت است هرگز عذر مردم را در شناختن امام نمىپذیرند ، کسى که با شناختن امام بمیرد ، او را زیانى نخواهد رسید چه جلوتر از ظهور امام بمیرد یا بعد از آن و کسى که بمیرد ؛ در حالی که امامش را شناخته ، از دنیا برود ، مانند کسى است که با قائم عجل اللَّه فرجه در خیمه او بوده است .
سلمة بن عطا از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود:
حضرت امام حسین علیه السّلام در میان اصحاب خود فرمود : اصحاب من ! خداوند مردم را آفرید تا او را بشناسند وقتى شناختند او را مىپرستند وقتى او را پرستیدند از پرستش دیگران دست میکشند.
حضرت امام صادق(ع) در روایتی ویژگیها و
برنامههای کسانی را که میخواهند از یاران امام زمان(عج) باشند، بیان
کردهاند. «من سرّه ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و
محاسن الاخلاق؛ هر کس خوشحال میشود و دوست دارد که درشمارِ یاران حضرت
مهدی(عج) باشد، باید سه ویژگی داشته باشد: منتظر بودن، با ورع بودن، اخلاق
کریمانه و بزرگوارانه داشتن».
ویژگی نخست: منتظر بودن
انتظار کشیدن ـ که از وظایف یاران امام مهدی(عج) است ـ یک حالت و عمل قلبی و درونی است که آثار و برکتهای فراوان بیرونی هم دارد. انسان منتظر، دائماً به در نگاه میکند. پیوسته در درون و باطن به عالم بالا نگاه میکند که آقایش چه زمانی تشریف میآورد.
دومین ویژگی یاران امام زمان(عج) تهذیب نفس و خودسازی است. در اسلام، یک منطقه ممنوعه داریم و یک منطقه قُرق. منطقه ممنوعه، گناه است و منطقه قرق شده، مکروهات و شبهات.
آیا با 313 نفر می توان در جنگ پیروز شد؟ البته
قیام امام زمان (عج) یک قیام ویژه است که نمی توان درباره جزییات آن به
راحتی قضاوت کرد. در عین حال بنا نیست همه یاران حضرت تنها همین 313 نفر
باشند.
در روایات درباره یاران حضرت، چند عدد بیان شده است. در برخی
روایات به 313 نفر و در برخی روایات دیگر، به ده هزار نفر اشاره شده است.
ابوبصیر
از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: «تا حلقه کامل نگردد، قائم
خروج نمی کند. گفتم کامل شدن حلقه به چند نفر است: فرمود: ده هزار نفر».
(2)
در برخی روایات دیگر نیز به دوازده تا پانزده هزار نفر اشاره شده
است. امام علی (ع) فرمود: «مهدی میان دوازده تا پانزده هزار یاور قیام
خواهد کرد». (3)
در برخی روایات دیگر به توده های انبوهی اشاره شده که از نقاط گوناگون جهان، به ویژه مشرق زمین به یاری امام می شتابند. (4)
از
مجموع این روایات می توان به این جمع بندی رسید که فرماندهان اصلی و مهم
ترین یاران حضرت مهدی (عج) همان 313 نفر هستند، ولی در رده های بعدی، ده تا
پانزده هزار نفر جزو یاران خاص حضرت هستند و در نگاهی کلی، هزاران، بلکه
میلیون ها سرباز در این قیام حضور دارند.
در برخی روایات هم به تکمیل
یاران حضرت اشاره شده است. امام صادق (عج) فرمود: «سیصد و سیزده نفر با او
بیعت می کنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده، سپس
رهسپار مدینه می شود». (5)
این 313 نفر اهل کجا هستند؟
در
این باره نمی توان به طور قطع و یقین سخن گفت، ولی از روایات به دست می
آید که این افراد از مناطق گوناگون عالم هستند و از نظر معنوی، برترین و
کامل ترین افراد زمان خود به شمار می آیند که به محض شنیدن ندای امام زمان
(عج) در مکه، به سرعت خود را به آن حضرت می رسانند.
از آنجا که این
افراد، فرماندهی قیام حضرت در مناطق گوناگون را بر عهده خواهند داشت، به
طور طبیعی، از مناطق مختلف عالم و شهرهای متفاوت خواهند بود.
در روایات
آمده که در آغاز 45 تن از نُه قبیله و شهرهای مختلف نزد حضرت گرد می آیند،
سپس به این عده افزوده می شود و از شهرهای مختلف و دوردست یاران حضرت با
سرعت ویژه ای به سوی حضرت رهسپار می شوند و دور حضرت حلقه می زنند، در حالی
که برخی از آن ها حتی هم دیگر را نمی شناسند.
در منابع دینی از بیش از
هشتاد شهر و دیار نام برده شده که این عده (313 نفر) از آن شهرها هستند؛
شهرهایی مانند قم، کوفه، طالقان، گرگان، طبرتان، طرابلس، بیروت، دمشق، ری،
فلسطین، قزوین، شیراز، دیلمان، بصره، اهواز و کرمان. (6)
این 313 نفر از نظر سن و جنسیت و نژاد چگونه اند؟
آن
چه در حلقه یاران حضرت مهدی (عج) مهم است، ایمان و تقوا و قابلیت همراهی
در قیام جهانی حضرت است، نه چیزی دیگر و به همین خاطر در این جمع ویژه، نه
سن و سالم و مقام، موضوعیت دارد، نه جنسیت افرا و نه نژاد و رنگ و ملیت.
در
بعضی روایات آمده که زنان تعدادی از یاران امام زمان (عج) را تشکیل می
دهند. امام باقر (ع) فرمود: «سوگند به خدا، سیصد و چند نفر بدون وعده پیش
گرد می آیند که در میان آنان پنجاه زن است». (7)
وجود زنان در میان
یاران خاص و وزیران حضرت مهدی (عج) نشانه جایگاه والای زنان در انقلاب
جهانی حضرت است. هم چنین یاران حضرت از صنف و نژاد ویژه ای نیستند، بلکه از
گروه ها و نژادهای گوناگون و از سراسر جهان هستند. چنان که از روایات به
دست می آید، اکثریت قریب به اتفاق یاران امام زمان (عج) را جوانان تشکیل می
دهند.
امام علی (ع) فرمود: «یاران مهدی (عج) جزو جوانان اند و پیر و کهن سال در میان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندکی». (8)
البته
در این که مقصود از جوان بودن در این روایت چیست، دقیقاً نمی توان اظهار
نظر کرد. شاید مقصود از جوان بودن آن است که یاران حضرت از نظر روحیه و
قدرت و توان جوان هستند، ولی احتمال این که منظور از یاران جوان، سن کم
آنان باشد، بسیار زیاد است. در مجموع می توان گفت بیشتر یاران حضرت مهدی
(عج)، جوان و نیرومندند.
پینوشت ها :
1. کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 672.
2. کتاب الغیبه، ص 307.
3. اعلام والفتن، ص 65.
4. بحار الانوار، ج 51، ص 316.
5. ارشاد مفید، ج 2، ص 383.
6. اعیان الشیعه، ج 2، ص 84.
7. بحار الانوار، ج 52، ص 223.
8. همان، ج 53، ص 334.
محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس)است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.
تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسکری (ع) خبر آن را تنها به عده ای از شیعیان داده بود. حضرت در سال ٢٦٠ هـ ق پس از وفات پدر به امامت رسید. امامت ایشان بنا به حدیثهای بسیاری بود که از پیامبر (ص) و امامان پیشین روایت شده بود. امام زمان (عج) پس از آنکه بر جنازه پدر نماز گزارد از چشم مردمان پنهان شد. سبب پنهان شدن آن حضرت این بود که خلیفه های عباسی تصمیم به کشتن او داشتند.
بنا به اخبار و روایات شیعه غیبت آن حضرت دو بار صورت گرفته است. دوران غیبت نخست را که تا سال 329 هـ ق ادامه داشت دوران غیبت صغرا یا دوره نیابت خاصه می نامند. در این سالها امام به وسیله چهار نفر از نمایندگان خاص خود با شیعیان ارتباط داشت. این چهار تن که آنان را نواب اربعه (نایبان چهارگانه) می خوانند عبارتند از:
١- عثمان بن سعید بن عمری، از یاران امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) او به دستور امام حسن عسکری تا پایان عمر نایب امام زمان (عج) بود.
٢- ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعید، از شاگردان یاران امام حسن عسکری که پس از مرگ از پدرش، عثمان بن سعید بن عمری، نیابت امام زمان (عج) را به عهده گرفت، او در سال ۳۰۴ یا ۳۰٥ هـ ق در بغداد درگذشت.
۳- حسین بن روح نوبختی که دستیار محمدبن عثمان بن سعید بود و پس از مرگ وی نیابت امام را به عهده گرفت و در سال ۳۲٦ در بغداد درگذشت.
٤- علی بن محمد سُمری که بنا به وصیت حسین بن روح نوبختی نایب امام شد و در حدود دو سال رابط امام و شیعیان بود. او در نیمه شعبان ۳٢۹ در بغداد درگذشت.
امید و آرزو و دل بستن به آینده بهتر و زندگى مرفّه تر که شامل عنصر خوشبینى نسبت به جریان کلّى نظام طبیعت و سیر تکاملى تاریخ و اطمینان به آینده روشن تر، و طرد عنصر بدبینى نسبت به پایان کار بشر است، در زبان روایات اسلامى «انتظار فرج» خوانده مى شود.
اصل انتظار فرج، از یک اصل کلّى اسلامى و آیات کریمه قرآن مجید مایه مى گیرد، و آن اصل حرمت یأس و نومیدى از لطف و رحمت خداوند است.
مسلمانان بر اثر نویدهاى قرآن کریم و پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و جانشینان معصوم آن حضرت عقیده دارند که در پایان روزگار، خداوند مردى را از دودمان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) بر مى انگیزاند که به وسیله او «دین اسلام» را آشکار مى سازد.
این موعود عزیز، بر اساس صحیح ترین و استوارترین مصادر اسلامى و بشارتهاى انبیاى الهى، ونویدهاى کتب مذهبى اهل ادیان، دوازدهمین جانشین رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و از فرزندان پاک و معصوم على و زهرا(علیهما السلام) و هم نام و هم کنیه پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) است که در بین مسلمانان به عناوین مختلفى چون: «مهدى»، «قائم»، «منتظر»، «صاحب الامر»، «صاحب الزمان»، «حجّه اللّه»، «بقیّه اللّه» و «خَلَف صالح» شهرت دارد.
اینک به قسمتى از این روایات که ما آنها را به عنوان نمونه در اینجا مى آوریم، توجّه فرمایید.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید:
«لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم لطوّل اللّه ذلک الیوم حتّى یبعث رجلاً منّی ـ أو من أهل بیتی ـ یواطىء اسمه اسمی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً . . .».
«اگر از دوام دنیا به جز یک روز بیشتر نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدرى طولانى مى گرداند تا مردى از دودمان من ـ ویا از اهل بیت مرا ـ برانگیزد که هم نام من است . . . او زمین را پر از عدل و داد مى نماید همچنان که پر از ظلم و جور شده است».( ۱)
همچنین در حدیث دیگرى مى فرماید:
«أبشّرکم بالمهدی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت جوراً وظلماً، یرضى عنه ساکن السّماء وساکن الأرض».
«شما را به حضرت مهدى(علیه السلام) مژده مى دهم که او زمین را پر از عدل و داد مى کند همان طورى که پر از ظلم و ستم شده است. ساکنان آسمان و زمین از او خشنود مى شوند».( ۲)
و نیز در یک حدیث دیگر مى فرماید:
«لاتنقضی الساعه حتّى یملک الأرض رجلٌ من أهل بیتی، یملأ الأرض عدلاً کما مُلئت جوراً».(۳ )
«دنیا به آخر نمى رسد مگر این که مردى از اهل بیت من، تمام جهان را مالک شود; او سراسر روى زمین را پر از عدل کند همچنان که پر از ستم شده باشد».
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:
«المهدیّ منّا فی آخر الزمان، لم یکن فی اُمّه من الاُمم مهدی ینتظر غیره».( ۴)
«مهدى(علیه السلام) مردى از دودمان ماست که در آخرالزمان ظاهر مى شود. در همه عالم شخصى به نام مهدى منتظر که مردم انتظارش را مى کشند جز او وجود ندارد. (او یک تن بیشتر نیست)».
از این حدیث شریف استفاده مى شود که مهدى موعود منتظر(علیه السلام) در سراسر عالم یکى است و از دودمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و فاطمه زهرا(علیها السلام) و على مرتضى(علیه السلام)است که در آخر زمان ظهور مى نماید، و هرگز تعددى در آن وجود ندارد، و به قول معروف، «مهدى شخصى است نه نوعى».
امام حسین(علیه السلام) مى فرماید:
«منّا اثنا عشر مهدیّاً، اوّلهم أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب وآخرهم التاسع من ولدی هو الإمام القائم بالحقّ، یحیی اللّه به الأرض بعد موتها، ویظهر به دین الحقّ على الدین کلّه ولو کره المشرکون».( ۵)
«امامان دوازده گانه از ما هستند که اوّل آنها امیرمؤمنان على(علیه السلام) و آخرینشان نهمین فرزند من امام قائم به حقّ است. خداوند به وسیله او زمین مرده را زنده و آباد گرداند، و دین حقّ را بر همه ادیان پیروز گرداند گرچه مشرکان خوش ندارند».
امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:
«إنّ الدنیا لاتذهب حتّى یبعث اللّه عزّوجلّ رجلاً منّا أهل البیت یعملُ بکتاب اللّه، لایرى فیکم مُنکراً إلاّ أنکره».( ۶)
«دنیا به پایان نمى رسد تا این که خداى تعالى مردى از خاندان مرا برانگیزد که به کتاب خدا (قرآن) عمل کند، و در میان شما کار زشتى را نبیند جز آنکه از آن جلوگیرى نماید».
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:
«الخلف الصالح من ولدی وهو المهدی، اسمه محمّد وکنیته أبو القاسم یخرج فی آخر الزمان».(۷ )
«خلف صالح از فرزندان من همان مهدى است که نام او «محمّد» و کنیه اش ابوالقاسم است و در آخر زمان ظاهر مى شود».
احمد بن زیاد از امام کاظم(علیه السلام) پرسید:
آیا در میان شما امامان کسى هست که از انظار مردم غایب شود؟
امام(علیه السلام) فرمود:
«آرى، او کسى است که شخصاً از دیدگان مردم غایب مى شود ولى یادش از دلهاى مؤمنان نمى رود; او دوازدهمى ما امامان است که خداوند هر مشکلى را براى او آسان مى کند و هر سختى و ناهموارى را براى او هموار مى نماید. گنجها و معادن زمین را براى او ظاهر مى گرداند و هر دور و درازى را براى او نزدیک و کوتاه مى کند و هر ستمگر گردن کشى را به وسیله او نابود مى سازد و هر شیطان سرکشى را به هلاکت مى رساند. او پسر بانوى کنیزان است که ولادتش بر مردم پوشیده مى ماند . . . تا زمانى که خداوند او را ظاهر گرداند و به وسیله او زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد».( ۸ )
آنچه تا بدین جا گفته شد نمونه اى از روایات فراوانى است که در باره آینده تاریخ و انتظار فرج آخرین حجّت خدا از پیشوایان معصوم(علیهم السلام) وارد شده است.
پی نوشتها:
۱- کتاب التاج الجامع للاصول، ج ۵، ص ۳۴۳ و بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۴، ح ۲۷ و بسیارى از کتب حدیث.
۲- فصول المهمّه، ص ۲۹۷ و مسند احمد، ج ۳، ص ۳۷، و منابع دیگر حدیث. التاج الجامع للاصول، ج ۵، کتاب الفتن و علامات الساعه، ص ۳۴۳٫
۳- المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۹۴، ح ۹۰، و بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۸٫
۴- منتخب الاثر، ص ۱۷۱، ح ۹۰، دلائل الامامه طبرى، ص ۲۵۶٫
۵- بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳، ح ۴، منتخب الاثر، ص ۲۰۵، ح ۴ ; کفایه الأثر، ص ۲۳۲ و کمال الدین صدوق با ترجمه فارسى، ج ۱، ص ۴۳۴، باب ۳۰، ح ۳٫
۶- کافى، ج ۸، ص ۳۹۶، ح ۵۹۷ ; و بشاره الاسلام، ص ۲۴۶٫
۷- روزگار رهایى، ج ۱، ص ۳۷۴٫
۸- بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰، ح ۲ ; و کمال الدین، ج ۳، ص ۴۰، ح ۷، باب ۳۴٫
پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«افضل اعمال امّتى انتظار الفرج.»(۱)
برترین کارهاى امت من انتظار فرج است.
و فرمود:
«انتظار الفرج عباده.»(۲)
انتظار فرج عبادت است.
و فرمود:
«افضل العباده انتظار الفرج.»(۳)
والاترین عبادت، انتظار فرج است.
و فرمود:
«افضل جهاد امّتى انتظار الفرج.»( ۴)
بالاترین جهاد امت من، انتظار فرج است.
در میان همه خلایق، امّتى والاتر از امّت حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)نمى توان یافت، و چون چنین است در میان چنین اعمال والایى از امّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)والاتر از «انتظار فرج» نمى توان یافت، چون «انتظار فرج» انتظار «قدرت اسلام و توحید» است. انتظار «حاکمیّت وحى و ولایت» است، انتظار اجراى حدود الهى و احکام قرآنى است.
از دیگر سو، «انتظار فرج» عمل است، کار و تلاش و تکاپو است و چه عملى از مقدمه سازى براى قدرتمند گشتن اسلام و توحید و به حاکمیت رسیدن وحى و ولایت و اجرا شدن حدود الهى و احکام قرآنى، مقدّس تر و پسندیده تر و با فضیلت تر است؟
در کلام نورانى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به همین بسنده نمى شود که «انتظار فرج»، والاترین عمل از والاترین امّت به شمار رود. بلکه بالاترین درجه از با ارزش ترین عمل مؤمنین یعنى «عبادت» که نمایش خالصانه اطاعت و بندگى خداست، به آن اختصاص مى یابد.
«انتظار فرج»، عبادت است زیرا جلوه اى زیبا از گردنگزارى به فرمان خدا و گردنفرازى در برابر طاغوتان است و قصد قربت مى طلبد. و بالاترین عبادت است چون رنگ گرفته از ایمانى راستین به خدا و پیامبر و رستاخیز، و برخاسته از باورى پویا به امامت و ولایت و حق حاکمیت قرآن، و مستلزم ایثار و استقامت و فداکارى است.
و به این نیز اکتفا نمى شود بلکه «انتظار فرج» نه تنها جهاد، بلکه بالاترین جهاد امت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)محسوب مى شود. جهاد که خود شورانگیزترین و سرنوشت سازترین حرکت عبادى مؤمنان است، درجاتى دارد و برترین این درجات در کلام نورانى امین وحى به «انتظار فرج» اختصاص یافته است.
راستى این چه شکوه شگرفى است که در «انتظار فرج» نهفته و آن چه حماسه و شور شعورى است که چنین منزلتى شگفت به «انتظار فرج» بخشیده است؟!
منبع: کتاب انتظار بهار و باران
پی نوشتها:
[۱] ـ الزام الناصب، ص ۱۳۷ و بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲٫
[۲] ـ مدرک پیشین.
[۳] ـ نهج الفصاحه، ص ۷۸، ینابیع الموده، ج ۳، ص ۱۶۹٫
[۴] ـ تحف العقول، ص ۳۳، بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۱۵۶٫
انتظار امام زمان(علیه السلام) از چنان عظمتى بر خوردار است که در برخى روایات، نه در ردیف فروع دین بلکه در شمار اصول و قواعد اساسى دین قرار گرفته است.
انتظار در کنار شهادت به توحید (شهاده أن لا اله اِلاّ اللّه) و ایمان به پیامبر (و أنَّ محمّداً عبده و رسوله) و اعتراف به قرآن (تقرّ بماجاء من عنداللّه) و اقرار به ولایت (والولایه لنا اهل البیت) چه مفهومى جز اصل اساسى بودن آن دارد؟
دین اسلام بدون «انتظار قائم(علیه السلام)» ناقص مى ماند، چنانکه اگر «ولایت على(علیه السلام) » نمى بود ناقص مانده بود. پس همچنانکه اعلام ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) باعث تکمیل دین و اتمام نعمت الهى و رضایت خدا نسبت به اسلام بود، انتظار مهدى(علیه السلام) نیز موجب کمال دین و تمام نعمت و رضاى خداوند است.
خداوند «دین بى ولایت» را نمى پذیرد چنانکه «ولایت بى انتظار» را نمى پذیرد و این خود به این معناست که خداوند «دین بى انتظار» را نمى پذیرد و همین است که امام صادق(علیه السلام)همه آن اصول را تحت این عنوان مى فرماید که:
«اَلا اخبرکم بما لایقبل اللّه عزّوجلّ من العباد عملاً اِلاّ به».( ۱ )
«آیا شما را خبر ندهم از آنچه که خداوند بدون آن هیچ عملى را از بندگانش نمى پذیرد؟»
و امام باقر(علیه السلام) از مضمونى شبیه به آنچه ذکر شد عنوانى روشن تر و رساتر ذکر مى فرماید:
«الدّین الّذى یقبل اللّه فیه العمل.»
«دینى که خداوند بر اساس آن عمل بندگانش را مى پذیرد.»( ۲ )
در این حدیث شریف که در غیبت نعمانى و امالى شیخ طوسى و اصول کافى با مختصر اختلافى نقل شده و با وجوه مختلفه آن در کتاب ارزشمند بحارالأنوار نیز آمده است، اصولى دیگر چون برائت از دشمنان اهلبیت و تسلیم بودن در برابر فرمان امامان(علیهم السلام) و پرهیزگارى و سخت کوشى در راه دین و ثبات و طمأنینه نیز ذکر شده است.
و از مجموع آن نکاتى چند در خور تأمّل است:
۱ ـ انتظار یکى از پایه هاى اساسى دینِ مورد قبول خداوند را تشکیل مى دهد.
۲ ـ قرار گرفتن انتظار حضرت مهدى(علیه السلام) در کنار شهادت به توحید و نبوّت و ولایت، حاکى از شدّت اهمیّت و اعتبار آن در نزد خداوند است.
۳ ـ خداوند بر اساس مجموعه اصول مذکور است که اعمال بندگانش را مى پذیرد، بنابراین اگر نقصى از ناحیه هر یک از اصول پیش آید مقتضى براى قبولى اعمال حاصل نخواهد گشت، و بر اساس همین نکته است که مى توان گفت: «هیچ عملى را از بنده غیر منتظِر نمى پذیرند.»
۴ ـ آمدن دو اصل پرهیزکارى و سخت کوشى (ورع و اجتهاد) همردیف با انتظار قائم(علیه السلام)علاوه بر تصریح به جدایى ناپذیر بودن «انتظار و ورع» و نیز «انتظار و اجتهاد»، به کامل نبودن دین بدون آندو نیز، دلالت دارد; همچنانکه به عدم قبول انتظار بدون آندو اشاره دارد.
۵ ـ در پایان حدیث این عبارت آمده است:
«إنّ لنا دولهً یجیئ اللّه بها اذا شاء.»
«ما را دولتى هست که هر زمان خدا بخواهد آن را پدیدار خواهد ساخت.»( ۳ )
این عبارت را مى توان «حکمت انتظار» دانست، یعنى از آنرو که دولت پایدار و جهانى اهلبیت(علیهم السلام)روزى به دست امام زمان(علیه السلام) و به اراده خدا عملى خواهد گشت و در آن همه اهداف پیامبران(علیهم السلام)تعالیم قرآن و اهلبیت تحقق خواهد، یافت شایسته است که مسلمان موحّد چشم انتظار آن باشد و این انتظار از اصول اساسى دینش به شمار آید.
منبع: کتاب انتظار بهار و باران، انتشارات مسجد مقدس جمکران
پی نوشت ها:
۱ ـ بحار، ج ۵۲، ص ۱۴۰ بنقل از غیبت نعمانى.
۲ ـ امالى طوسى، ج ۱، ص ۱۸۲ و نیز بحار، ج ۶۶، ص ۳٫
۳ ـ مدرک پیشین
و از جمله شواهد در اینکه درجه خلوص در باب انتظار فرج لازم و بر آن تأکید شده و با آن همه فضائل انتظار حاصل مى شود ، روایتى است در «کافى» ، و در «نجم الثاقب» از «کمال الدین» از عمّار ساباطى از حضرت صادق (علیه السلام)نقل شده ، که ما در اینجا روایت را از «نجم الثاقب » نقل مى کنیم ، و به بعضى از اختلاف عباراتى که در حدیث «کافى» در بعضى موارد است اشاره مى کنیم .(۱)
عمّار ساباطى گوید: به خدمت حضرت صادق (علیه السلام)عرض کردم: عبادت کردن با امامى از شما که ظاهر نبوده و در زمان دولت باطل باشد افضل است ، یا عبادت کردن در زمان ظهور دولت حقّ با امام ظاهر از شما ؟
حضرت فرمودند: اى عمّار ! (به خدا قسم ) صدقه در پنهانى افضل است از صدقه در آشکار و علانیه ، و (به خدا قسم ) چنین است ; عبادت شما در پنهان با امام غیر ظاهر در دولت باطل افضل ــ بخاطر ترسیدن شما از دشمنان در زمان دولت باطل ــ و بهتر است از اینکه خدا را در زمان ظهور حقّ با امام ظاهر عبادت کنید ، (و عبادت با خوف در دولت باطل مثل عبادت در حال رضا در دولت حقّ نیست.)
بدانید که هر که از شما نماز بخواند (یک نماز فریضه با جماعت در وقت آن در حال پنهانى از دشمن خود و تمام کند آن را ، خدا از براى او ثواب پنجاه نماز واجب در جماعت بنویسد ، و هرکه بجا آورد از شما) یک نماز واجب را (به صورت انفرادى ) در پنهانى از دشمن خود و آن نماز را در وقت آن بجا آورد و تمام کند حقّ تعالى از براى او ثواب بیست و پنج نماز ( به صورت انفرادى ) بنویسد ، و اگر یک نافله در زمان او بجا آورد ( و تمام کند آن را ) حقّ تعالى از براى آن ثواب ده نافله بنویسد.
و هرکه از شما عمل خوبى بجاى آورد حقّ تعالى از براى او بیست و پنج حسنه بنویسد ، و مؤمنى از شما ; وقتى که عمل را نیکو بجا آورد و با تقیّه دین دارى کند بخاطر ترس بر امام خود و بر جان خود ; زبان خود را نگاه دارد ; حقّ تعالى حسنات او را چندین برابر مى کند ، بدرستیکه خداىعزّوجلّ ; کریم است .
عرض کردم که: جان من به فداى تو ، مرا راغب به عمل گردانیدى و تحریص بر آن نمودى ، و لکن مى خواهم بدانم که چگونه اعمال ما از اعمال اصحاب امام ظاهر در دولت حقّ افضل است ، با آنکه ما و ایشان همه بر یک دین مى باشیم؟
فرمود : شما بر آنان در ادا نماز و روزه و حجّ و به دانستن سایر امور دین و به عبادت نمودن خدا را در پنهانى از براى خوف دشمن خودتان پیشى گرفته اید ، و اطاعت خدا را در پنهانى مى کنید ، و با امام (علیه السلام)خود را در صبر کردن در دولت باطل شریک کرده اید (در حالتیکه انتظار دولت حقّ را دارید) و از پادشاهان بر امام خود و بر جانهاى خود مى ترسید ، و حقّ امام خود را در دست ظالمان مى بینید که شما را از حقّ خود منع کرده اند و بر مشقّت و سختى کشیدن در دنیا و طلب معاش کردن ناچاراند ، و بر دین خود ; در عبادت خود و طاعت کردن پروردگار خود و ترسیدن از دشمنان خود ; صبر مى کنند ، پس به این اسباب حقّ تعالى اعمال شما را چندین برابر کرده است ، پس گوارا باد این از براى شما.
عرض کردم: جان من به فداى تو باد ، هر گاه چنین است پس ما چرا آرزو کنیم که با ظاهر بودن حقّ از اصحاب حضرت قائم (علیه السلام)باشیم ، با آنکه ما امروز در زمان امامت تو و مشغول طاعت تو هستیم و اعمال ما بهتر از اعمال اصحاب دولت حق است؟
حضرت فرمود : سبحان الله ; آیا نمى خواهى که خداى عزّوجلّ حقّ و عدل را در بلاد خود ظاهر گرداند ، و حال همه نیکو گردد ، و کلمه خدا جمع گردد ، و مردم همه بر دین حقّ اجتماع نمایند ، و الفت و التیام در میان قلوب مختلفه بهم رسد ، و کسى در زمین خدا معصیت نکند ، و حدود خدا در میان خلق جارى گردد ، و حقّ به سوى اهلش رسیده و آن را اظهار نمایند ، و چیزى از حقّ به جهت خوف از مردم پنهان نگردد؟
بدان ، والله اى عمّار! کسى از شما نمى میرد (بر این حالى که شما بر آن مى باشید ـ یعنى از امور مزبوره از صبر و انتظار و خوف و سختى در معاش با دوستى اهلبیت (علیهم السلام) ـ) به این حالت دوستى ما ; مگر آنکه او نزد خداى عزّوجلّ از بسیارى از آنهائى که در جنگ بدر و اُحد حاضر شدند افضل است ، پس بشارت باد شما را.(۲)
پس از قسمت آخر این حدیث شریف واضح شد که مؤمن ولو به ملاحظه آنکه اعمال او قبل از زمان ظهور امر فرج و دولت حقّ افضل از زمان ظهور باشد ، و لکن باید انتظار ظهور فرج حضرت قائم (علیه السلام)و دولت حقّ را داشته باشد ، و به کمال خلوص و اشتیاق همان ظهور امر حقّ و احکام دین و ظهور امر اولیاء الهى و رجوع حقوق آنها به سوى خودشان و برطرف شدن خوف از آنها و امثال این امور را داشته باشد.
منبع: کتاب شیوه های یاری قائم آل محمد (ع)، آیه الله میزرامحمّدباقر فقیه ایمانى«ره»
——————————-
پی نوشتها:
۱ ــ توضیح اینکه اضافاتى که در روایت کافى نقل شده داخل پرانتز قرار داده شده .
۲ ــ کافى ج۱ ص۲۳۳ حدیث ۲ ، کمال الدین ص۶۴۵ .
یکی از مسائل مهم درباره امام زمان (عج) و حوادث ظهور، مسئله 313 نفر از یاران آن حضرت است. برای بسیاری از افراد این سوال وجود دارد که این عدد چه خصوصیتی دارد و چرا امام زمان (عج) باید 313 نفر یار داشته باشد و مگر با این تعداد می توان در قیام جهانی پیروز شود؟ اگر می خواهید به پاسخ این قبیل سئوالات برسید، این مطلب را تا آخر بخوانید:
چرا 313 نفر؟
البته ما از جزییات و
خصوصیات این مسئله آگاه نیستیم، ولی به نظر می رسد این عدد ویژگی خاصی
نداشته باشد. دلیل مشهور شدن این عدد وجود برخی روایات است که تاکید کرده
اند شمار یاران امام زمان (عج) به تعداد یاران رسول خدا (ص) در جنگ بدر است
و چون در تاریخ نقل شده که تعداد اصحاب پیامبر در جنگ بدر 313 نفر بوده
است، این قضیه مشهور شده که تعداد یاران امام زمان (عج) هم 313 نفر است.
امام صادق (ع) فرمود: «گویا می نگرم قائم را بر منبر کوفه و سیصد و سیزده
نفر یارانش را که پیرامونش گرد آمده و به شمار اهل بدر هستند». (1)
آیا با 313 نفر می توان در جنگ پیروز شد؟
البته قیام امام زمان (عج) یک قیام ویژه است که نمی توان درباره جزییات آن
به راحتی قضاوت کرد. در عین حال بنا نیست همه یاران حضرت تنها همین 313
نفر باشند.
در روایات درباره یاران حضرت، چند عدد بیان شده است. در
برخی روایات به 313 نفر و در برخی روایات دیگر، به ده هزار نفر اشاره شده
است.
ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: «تا حلقه
کامل نگردد، قائم خروج نمی کند. گفتم کامل شدن حلقه به چند نفر است: فرمود:
ده هزار نفر». (2)
در برخی روایات دیگر نیز به دوازده تا پانزده هزار
نفر اشاره شده است. امام علی (ع) فرمود: «مهدی میان دوازده تا پانزده هزار
یاور قیام خواهد کرد». (3)
در برخی روایات دیگر به توده های انبوهی اشاره شده که از نقاط گوناگون جهان، به ویژه مشرق زمین به یاری امام می شتابند. (4)
از مجموع این روایات می توان به این جمع بندی رسید که فرماندهان اصلی و
مهم ترین یاران حضرت مهدی (عج) همان 313 نفر هستند، ولی در رده های بعدی،
ده تا پانزده هزار نفر جزو یاران خاص حضرت هستند و در نگاهی کلی، هزاران،
بلکه میلیون ها سرباز در این قیام حضور دارند.
در برخی روایات هم به
تکمیل یاران حضرت اشاره شده است. امام صادق (عج) فرمود: «سیصد و سیزده نفر
با او بیعت می کنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده،
سپس رهسپار مدینه می شود». (5)
این 313 نفر اهل کجا هستند؟
در این باره نمی توان به طور قطع و یقین سخن گفت، ولی از روایات به دست می
آید که این افراد از مناطق گوناگون عالم هستند و از نظر معنوی، برترین و
کامل ترین افراد زمان خود به شمار می آیند که به محض شنیدن ندای امام زمان
(عج) در مکه، به سرعت خود را به آن حضرت می رسانند.
از آنجا که این
افراد، فرماندهی قیام حضرت در مناطق گوناگون را بر عهده خواهند داشت، به
طور طبیعی، از مناطق مختلف عالم و شهرهای متفاوت خواهند بود.
در
روایات آمده که در آغاز 45 تن از نُه قبیله و شهرهای مختلف نزد حضرت گرد می
آیند، سپس به این عده افزوده می شود و از شهرهای مختلف و دوردست یاران
حضرت با سرعت ویژه ای به سوی حضرت رهسپار می شوند و دور حضرت حلقه می زنند،
در حالی که برخی از آن ها حتی هم دیگر را نمی شناسند.
در منابع دینی
از بیش از هشتاد شهر و دیار نام برده شده که این عده (313 نفر) از آن شهرها
هستند؛ شهرهایی مانند قم، کوفه، طالقان، گرگان، طبرتان، طرابلس، بیروت،
دمشق، ری، فلسطین، قزوین، شیراز، دیلمان، بصره، اهواز و کرمان. (6)
این 313 نفر از نظر سن و جنسیت و نژاد چگونه اند؟
آن چه در حلقه یاران حضرت مهدی (عج) مهم است، ایمان و تقوا و قابلیت
همراهی در قیام جهانی حضرت است، نه چیزی دیگر و به همین خاطر در این جمع
ویژه، نه سن و سالم و مقام، موضوعیت دارد، نه جنسیت افرا و نه نژاد و رنگ و
ملیت.
در بعضی روایات آمده که زنان تعدادی از یاران امام زمان (عج) را
تشکیل می دهند. امام باقر (ع) فرمود: «سوگند به خدا، سیصد و چند نفر بدون
وعده پیش گرد می آیند که در میان آنان پنجاه زن است». (7)
وجود زنان در
میان یاران خاص و وزیران حضرت مهدی (عج) نشانه جایگاه والای زنان در
انقلاب جهانی حضرت است. هم چنین یاران حضرت از صنف و نژاد ویژه ای نیستند،
بلکه از گروه ها و نژادهای گوناگون و از سراسر جهان هستند. چنان که از
روایات به دست می آید، اکثریت قریب به اتفاق یاران امام زمان (عج) را
جوانان تشکیل می دهند.
امام علی (ع) فرمود: «یاران مهدی (عج) جزو جوانان اند و پیر و کهن سال در میان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندکی». (8)
البته در این که مقصود از جوان بودن در این روایت چیست، دقیقاً نمی توان
اظهار نظر کرد. شاید مقصود از جوان بودن آن است که یاران حضرت از نظر روحیه
و قدرت و توان جوان هستند، ولی احتمال این که منظور از یاران جوان، سن کم
آنان باشد، بسیار زیاد است. در مجموع می توان گفت بیشتر یاران حضرت مهدی
(عج)، جوان و نیرومندند.
نویسنده: حبینیان
پینوشت ها :
1. کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 672.
2. کتاب الغیبه، ص 307.
3. اعلام والفتن، ص 65.
4. بحار الانوار، ج 51، ص 316.
5. ارشاد مفید، ج 2، ص 383.
6. اعیان الشیعه، ج 2، ص 84.
7. بحار الانوار، ج 52، ص 223.
8. همان، ج 53، ص 334.
امام صادق(ع) سؤال فرمود: آیا میدانید تفسیر کلمه «فاطمه» چیست؟ سپس فرمود: یعنی که شر و بدی در وجود او راهی ندارد و اگر برای همسری این بزرگوار علی نبود تا قیامت کسی همشأن ایشان نمیشد.
فضایل و کمالات حضرت زهرا(س)، مانند فضایل سایر معصومان است، چون آن حضرت دختر خاتم پیامبران است که برای تولدش رسول خدا چنین بشارت داده شد: «انا اعطیناک الکوثر»، ما برای تو خیر فراوان عطا کردیم، برای درک مقام معنوی و فضایل آن حضرت کافی است که روایات رسیده از پیامبر اکرم(ص) را از خاطر بگذرانیم، فاطمه بهترین زنان دو عالم است، افضل از همه بانوان جهان از مقام عصمت کبری برخوردار بود و از هر حیث نسبت به بانوان جهان برتری و الگوی زنان بعد از خود است، «فاطمه سرور زنان عالم است».
گروه کلام مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات درباره مقام علمی حضرت فاطمه زهرا(س) این چنین مینویسد: چنانکه در روایات فراوان آمده است، حضرت زهرا(س) تنها بانویی بود که در شأن همسری امیرمؤمنان(ع) بود و اگر علی(ع) نبود برای زهرا(س) کفوی نبود، این روایت و روایتهای دیگری که در منابع حدیثی درباره مقام و فضیلت حضرت زهرا آمده، همه نشانگر این است که این بانو فضایل و مقام معنوی و علمی بسیار بالایی داشت.
از نظر علمی در حدّی بود که سایر ائمه در آن درجه قرار داشتند، آن بانو همکفوی غیر از علی نداشت، این حقیقت بیانگر عظمت علمی حضرت زهرا(س) است. از امام صادق(ع) نقل شده که سؤال فرمود: آیا میدانید تفسیر کلمه «فاطمه» چیست؟ راوی گوید: خیر! مولایم مرا به تفسیر آن آگاه فرمایید، فرمود: یعنی که شرّ و بدی در وجود او راهی ندارد و اگر برای همسری این بزرگوار علی نبود تا قیامت کسی همشأن ایشان نمیشد.(۱)
مقام علمی آن حضرت نیز چونان علی(ع) بعد از پیامبر(ص) سرآمد تمام بشریت است، اگر چه عرصه را به آن حضرت به قدری تنگ نمودند که اندکی پس از پدر مهربانش دنیا را ترک کرد و با پهلوی شکسته به حضور پدرش شتافت.
«الله لقد فطمها الله تبارک و تعالی بالعلم و عن الطمث بالمیثاق»(۲) ؛ خداوند آن با نور را از علم مملو ساخت و از ناپاکیهای زنان در عالم در منع و مبرا کرد.
«به خدا سوگند خداوند متعال آن حضرت را به قدری در علم وسعت و ظرفیت داد که از علم بشری بینیاز نمود و هرگز نیازی به آموختن از دیگران نداشته باشد، زیرا پدرش اولین معلم اسلام است و آخرین پیامبر است که خداوند او را با دین کامل و کتاب آسمانیش به سوی بشریت فرستاد».(۳)
هم چنان که علی میفرمود: بپرسید از من از هر چیزی که نمیدانید و از هر چیزی که میخواهید زیرا که در این سینه من علومی انباشته شده که از پیامبر فراگرفتهام و همواره دنبال مردمی هستم که لیاقت داشته باشد تا آن را به آنها بیاموزم، فاطمه نیز از این مقام رفیع علمی برخوردار بود، چون همشأن با علی در تمام فضایل معنوی و علمی بود، اگر ما به خطبه آن حضرت که درباره دفاع از ولایت که در مسجد ایراد فرمود خوب تأمل کنیم، خطبهاش را همسنگ خطبههای امیرمؤمنان(ع) خواهیم یافت.(۴)
مرحوم مجلسی درباره تفسیر حدیث امام باقر(ع) که فرمود: «…فطمها الله بالعلم…»؛ یعنی به سیب کثرت علم از جهل بریده شد و به قدری علم دارد که جهالت هرگز در آن راه ندارد و از آغاز آفرینش برخوردار از علوم ربانی شده(۵) بنابراین با توجه به اینکه آن حضرت تنها دختر پیامبر اکرم(ص) بوده است که فرزندانش امامان معصومی چون حسن و حسین هستند که هر یک معدن و مخرن علوم الهی بودند و در حضور آن بانو تعلیم و تربیت دیده بودند.
از طرفی آن بانو تنها همشأن امیرمؤمنان(ع) بود و از هر جهت خصوصاً از جهت علمی و همچنین یازده امام معصوم که وارث علم الهی هستند، فرزندان آن حضرت هستند و تمام آنها به فضائل آن حضرت تصریح کردهاند و آن حضرت در تمام فضائل با آنها شریک است(۶) و آنها وارث علم فاطمه (س) هستند که مصحف فاطمه به آنها رسید.
آقا سلام روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد
آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد
تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد
این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد
وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد ...
----
دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد
ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری
من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری
از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟
در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟
♦♦♦♦♦♦♦♦♦اشعار امام زمان (عج)♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین
دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین
یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین
برای بخشش کوه گناه یک راه است
بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین
کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین
خدا کند که شبی زائر حرم گردیم
و جان دهیم همان شب به کربلای حسین
به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین
باغ این عمر به طوفان ثمر نزدیک است
لحظه حمله گرگان به جگر نزدیک است
سالها وصل تو را خواستم ، اما دیدم
هر دعایی که نکردم به اثر نزدیک است
کوه صبر دلم ، اوصاف قیامت دارد
یعنی آن دم که خمیدست کمر ، نزدیک است
گفته ای یاد تو باشم ، به نماز شب خود
بی تو افسانه شبی که به سحر نزدیک است
آه از لحظه دوری ، که فراق من و توست
آنقدر نیست که گویم چه قدر نزدیک است
کم به آرامش این خیمه مرا دعوت کن
قتله گاه تو به این خیمه مگر نزدیک است
بوسه مرگ هر چند تورا خواهد کشت
بوسه خنجر و شمشیر مگر نزدیک است
نیزه و تیغ به دستان کسی که دور است
سنگ و شمشیر ولی در کف هر نزدیک است
قدم آهسته از این خیمه به بیرون بردار
جاده لغزنده شده است ، به خطر نزدیک است
چشم بد دور ، به تن پیرهن کهنه چرا؟
حمله شمر بر این سینه مگر نزدیک است
اشک هایی را که می روید ببین
ذکرهایی را که می گوید ببین
سعی او را که میان کشته ها
بی سری، را سخت می جوید ببین
***
خون سرخ تو جهانی را گرفت
زینب تو خطبه می خواند ببین
تا قیامت ای حسین فاطمه
خط سرخت سبز می ماند ببین
***
قطره قطره خون سرخ حنجرت
در رگ ما گرم می جوشد ببین
آرزوی این دل است کز دست تو
از عسل شیرین تری نوشد ببین
***
با غمت عقد اخوت خوانده ایم
هرچه غیر توست، از دل رانده ایم
روی دلهامان نوشت عباس تو
تا شهادت، با ولایت مانده ایم
یا زینب کبری
ستر ناموس نبوت چون حجاب
زینب است
مُحتَجَب لفظ حجاب از
احتجاب زینب است
دانش آموز علی و خواهر
ناموس دین
کی دهد معجر ز سر؟ قرآن
کتاب زینب است
از مزارش گر صدای سوز
وسازی بشنوی
آن صدای سوزش قلب کباب
زینب است
جامه ی یاران سیاه و محفل
و پرچم سیاه
آری آری این سیاهی یادگار
زینب است
از میان تربتش بوی حسین آید
برون
کهنه پیراهن گمانم در مزار
زینب است
تا زخم های کهنه دل را دوا کنم
با ذکر نام پاک تو ذکر خدا کنم
یافاطمه به سجده بگویم به صد نفس
مولای من تویی و به حاجت صدا کنم
تا پا نهم به خاک مدینه به یاد تو
خاکش ز بهر چشم ترم توتیا کنم
چون آن ضریح گمشده پیدا نمی کنم
اندر کنار قبر نبی عقده وا کنم
من عهد بسته ام که بمیرم ز داغ تو
عهدی دگر کنم که به عهدم وفا کنم
غمهای آسمان که هجوم آورد به دل
رفع غم گران به حدیث کساء کنم
مهدی کجاست تا که به امر ولایتش
سرهای دشمنان تو از تن جدا کنم
از حسین رضا زاده پرسیده بودن
بالاترین وزنه چندکیلو هستش که
یه نفر بزنه بهش بگن پهلوان؟
آقای رضازاده درجواب گفتن
بالاترین وزنه یه پتوی 400یا500گرمی هستش
که صبح باید بلند کنیم تا نماز صبح یا نماز شب
رو بخونیم
هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کنه بهش میگن
پهلوان...
اَز "تـو" گـُفتـن هـآ . . . بـه تـیرآژ بـی نـهآیت چـآپ مـی شَود !!
می رود کـتآبـخآنه هـآ ...
عـَمل کـَردن >> امّـآ هنوز ... دَر اَنـبآرهـای غـِـفلـَت ...
خـآکِـ کـج فـهَمی می خـورَد ...!!!
اَفــسوس ...
امروز جمعه نیست ...
آقای من ...
قرار نیست که فقط غروب های " پنجشنبه " تا غروب " جمعه "
سراغت را بگیریم ...
قرار نیست فقط " جمعه ها " انتظار " ظهورت " را بکشیم ...
آری ...
" شنبه " هم می شود از " دوریت " ناله سر داد ...
" یکشنبه " هم می شود " انتظارت " را کشید ...
" دوشنبه " هم می شود دنبال " گمشده " گشت ...
" سه شنبه " هم می شود با " آقا " درد دل کرد ...
" چهار شنبه " هم می شود به خاطر " آقا " گناه نکرد ...
یا بن الحسن
دوریت " درد " بی " درمان " است
ای " پسر فاطمه "
امروز " جمعه " نیست اما ... " دلم " برایت " تنگ " است
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج )
فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی ؟
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری ؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد ؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری ؟
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت
داری آن قدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟؟